bipolar “ دو قطبی “ P5

#دو_قطبی P5
فلیکس _ هیونجین + هان @ لینو #

فلیکس رو روی تخت گذاشته بودن خیلی وقت گذشته لعنتی چرا به هوش نمیاد ؟ از شدت نگرانی دستاشون یخ زده بود اگه اتفاقی براش بیفته چی ؟

# اینجوری نمیشه بهتر نیست دکتر ببریمش ؟
@ اره خیلی وقت شده بیهوشه باید یک کاری کنیم
هیونجین به دکتری که قبلا میشناختش زنگ زد تا بیاد و وضعیت فلیکس رو ببینه

چند دقیقه ای گذشت و بالاخره رسید لینو ، هان و هیونجین از اتاق بیرون رفتن
+ ولی…نمیدونم چرا اینقدر اون ناشناس برام اشنا بود ؟ صداش و همه چیزش حس میکنم باهاش رابطه نزدیکی دارم
# منظورت چیه هیونجین ؟
+ نمیدونم واقعا ولی مطمئنم قبلا دیدمش
@ یعنی فلیکس رو از قبل میشناخته ؟ اخه چرا یکی بدون دلیل باید به فردی حمله کنه و همچین بلایی سرش بیاره ؟
+ نمیدونم واقعا…

دکتر : “

“ متاسفم ولی باید خبر بدی رو بهتون بدم…
+ چ…چی!؟
“ دوستتون بدجور سرش ضربه خورده ممکنه بعضی چیز هارو فراموش کنه و بعضی از اتفاقات گذشتش رو به یاد بیاره
@ یعنی…ممکنه مارو یادش بره ؟
“ نه شاید خاطراتی که براش مهم نیستن رو یادش بره
# منظورتون از اینکه بعضی چیز هارو یادش میاد چیه ؟
“ ممکنه خاطرات مهمی که میخواست به یاد بیاره و نمیتونه رو یادش بیاد
@ این عالیه ممکنه بتونه قاتل خانوادش رو یادش بیاد !
هیونجین اب دهنشو قورت داد و رنگش پرید…
دکتر از خونه خارج شد و رفت

ویو فلیکس
دوباره اون کابوسه… از خواب بیدار شد و خودشو روی زمین کنار خانوادش غرق در خون دید این فرد اینجا چیکار میکنه ؟ کیه ؟ پسری قد بلند و با موهای بلند که قاتل خانوادشه چقدر اشناس…
هیونجین !!!!؟

با وحشت بیدار شد رنگش پریده بود و عرق کرده بود هیونجین رو کنار خودش دید
+ فلیکس ! بیدار شدی خوشحالم که…
_ هی هیونجین… چرا خانوادمو کشتی… ؟
+ ف..فلیکس…

تعجب کردین نه ؟
ولی زود قضاوت نکنین وایستین ببینین پارت بعد چی میشه 😈
دیدگاه ها (۹)

bipolar “ دو قطبی “ P6

bipolar “ دو قطبی “ p7

bipolar “ دو قطبی “ P4

bipolar “ دو قطبی “ P3

#مافیای_من #P6من میرم زنگ بزنم به دکتر کیم که بیادسریع رفتم ...

ازدواج اجباری Part:31هیونجین جلوی در اتاق وایستاد:کاری نکن د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط